3 این الطالب بدم المقطول بکربلا 4 |
اى مهربان !
بگذار تا در میان ستارههاى شب و تنهایى شب با تو سخنى داشته باشم ؛ بگذار تا از درد جدائی ات که با غیبتت همه تکیه گاه مظلومان از بین رفته بنالم . پیش از تو آب معنىِ دریا شدن نداشت ولى می دانم که با حضورت در میان مردم ، هر قطره آب معنى یک دریا را میدهد و حتى گیاهانى که با نبودنت اجازه زیبا شدن نداشتند با تو گلستان میشوند ؛ اما افسوس که بوى غیبتت به مشام تنهایی ام میرسد!
اى آقاى من !
شنیده ام که با نماز خواندن شماست که خورشید جان می گیرد و با هر نفس شماست که روشنتر می شود. آخر از حریم کدامین بهارى که عاشقانت با شنیدن نامت به قامت سبزت می ایستند و قلبهایشان را به سوى شما روانه می سازند . من می دانم که دل شما مانند دریا پاک است ، پس چرا اى سرور امّت ، ظهورت را تجلّى نمی کنى؟ طوفانهاى دریا براى شما حباب است ؛ پس آخر چرا ما را در این سرزمین آفتاب ، چشم انتظار گذاشته اید ؟ روییدن خورشید از خاک ، معناى وجود تو را می دهد و بهار را در نام شما می جویم ، چه شبها و روزها که نام تو را بر زبان جارى ساختم و با یادت همیشه دلم آهنگ انتظار را می نوازد و با پاى برهنه در جاده هاى انتظار قدم برمی دارم .گلدسته هاى مسجد جمکران در خیال رسیدن نام زیبایت به گوششان در اوج آسمان دعا می خوانند و گنبد جمکران در زیر آسمان غم آلود دلهاى عاشقان چشم انتظار کبوتر تو می باشد! عاشقانى که به مسجد جمکران می آیند ، سر بر دیوار جمکران می گذارند و با چشمانى اشکبار تو را یاد می کنند و با دل سوخته شان شما را صدا مى زنند .
اى منتهاى مهربانى !
هر روز جمعه عاشقان منتظر آمدنت هستند و ثانیه ها را به خاطر دیدنت می شمارند ؛ چرا که همه هفته به امید جمعه می مانیم و هنگامى که جمعه فرا می رسد زمین و زمان بوى تو را می دهد ؛ امّا غروب جمعه دلم را می شکند و هنگامى که جمعه می رود دلم می گیرد چرا که روزى که وعده داده اى که خواهم آمد بدون تو سپرى شد !
اى محبوب دلها !
تمام هستی ام را خاک قدمت می کنم تا شاید نظرى به جاده دلم بیندازى ، چرا که تو آفتاب یقینى ، که امید فرداها هستى ، تو بهار رؤیایى که مانند طراوت گل سرخ می مانى و نرم و سبز و لطیفى ، تو معنى کلمات آسمانى هستی که دستهایش براى آمدنت به زمین دعا می کند.
اى تجسّم مهربانى !
غیرت آفتاب و جلوه زیبایى ماه ، تو را توصیف می کنند و نفس آب ، تو را معنى می کند و نبض خورشید ، تو را وصف می کند . خوب می دانم که تو می آیى ؛ آرى تو می آیى همانطور که وعده کرده اى و آنگاه است که کلمه انتظار را از لغت نامه ها پاک خواهیم کرد .
پس اى تمـام زیبایـى !
بیا تا براى همیشه فریاد رس عاشقان موعود باشى
« الّلهم عجِّل لولیک الفـرج »
¤ نویسنده: مهرزاد